شده بعضی وقتا همه چی داری همه چی به نظر خوبه ولی از درون تهی باشی؟؟!!! من الان دقیقا تو این وضعیتم ، از زمین و زمان شاکی ام ، تو گردابی از افکار منفی گیر کردم و در حال غرق شدنم . هیچ چیزی نمیتونه حالم خوب کنه . با اینکه همه چی سر جای خودش هست . حتی خرید گل ، که عاشقشم . چیزی که نمیدونم چیه از درون داره مغزم میخوره و سوراخ میکنه ، صداش تو گوشم ، از صبح تا شب در حال خوردن مغز من هست ، کاش این روزا هر چه زودتر بگذره یا که چشام ببندم مثل صبح که به زور از خواب بیدار میشم ، میگم ۳۰ ثانیه دیگه بخوابم ولی چشام باز میکنم و بیشتر از یک ربع گذشته . الان هم چشمام ببندم و باز کنم و پاییز سال ۱۴۰۴ باشه .
یک ژاکت قرمز رنگ پوشیده باشم و از گرمای فنجان چای تو خونه رو مبل در حال استراحت لذت ببرم و ذهنم ارام ارام باشه ، بدون نگرانی از قسط ، بدون نگرانی از کسری بودجه ، بدون فکر کردن پیرامون حرفهای دیگران و بازسازی هزار باره حرف انها ، بدون نگرانی از مشکلات جسمی ، بدون استرس های کاری .....